عمو امروز چرا این دشت سرخه زمین انگار مثل من بی قراره نمی دونم چرا بارون نمیاد با اینکه آسمون هم بغض داره تنم می لرزه وقتی که می بینم هنوز تشنگی رو لبهات اسیره کنار چشمه رفتی آب نخوردی شاید عاشق باید تشنه بمیره دیگه این خیمه ها سقا نداره چرا اسب تو امروز بی سواره تو رفتی که برامون آب بیاری نمی تونم ببینم که دست نداری عمو پاشو ببین اشک چشامو ببین بغض نشسته تو صدامو دارم می کشم این بغضو نمی خوام کسی جز تو ببینه این.گریه هامو عمو پاشو نگاه کن ای سه ساله چجور دلتنگه دستای تو میشه می دونم تو نباشی لب عالم دیگه تشنه می مونه تا همیشه دیگه این خیمه ها سقا نداره چرا اسب تو امروز بی سواره تو رفتی که برامون آب بیاری نمی تونم ببینم که دست نداری
نظرات شما عزیزان:
ĢỢ₥₦ΆṁḆǾỴ
ساعت19:43---8 آبان 1393
خانه های جدول زندگیم را دستان مهربانت یک به یک پر کرد
و رمز جدول چنین بود:
دوستم بدار . . .
. پاسخ:يا چنان نماي كه هستي ، يا چنان باش كه مي نمايي . بايزيد بسطامي
:: موضوعات مرتبط:
متن اهنگ،
،
|